• تاریخ انتشار : 1400/06/12 - 21:37
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 1588
  • زمان مطالعه : 6 دقیقه

متن مصاحبه با مرحوم دکتر فخرالدین قوامی 1391 در بیمارستان بهرامی

dr ghavami

مقدمه:

استاد قوامی به محصلین میگوید قدر خودتان را بدانید. شما در راه خدمتگذاری به مردم هستید و هر کسی این توفیق را ندارد. خیلی ها از شما بهتر بودند و به دلایلی در کنکور موفق نشدند. طبیب به گردن مردم حق دارد. اول انقلاب هم این روحانیون طبیبانی مثل دکتر مژدهی و پرفسور عدل که وزیر و وکیل بودند را نکشتند.

استاد لطفا از کودکی و تحصیلات مدرسه برای ما بفرمایید.

 متولد 22 خرداد 1309 در دزآشوب هستم. دزآشوب که امروزه به آن دزآشیب میگویند. دز در لغت قدیم یعنی دژ و اینجا مردم آشوب گر داشت و شد دزآشوب. امامزاده قاسم دژ علیا بود و دزآشیب دژ سفلی.

پدرم مدیر و معلم مدرسه خیریه در دزآشیب بود. این مدرسه را مرحوم علاالسلطنه برادر بزرگ حسین علا که مدتی وزیر دربار و نخست وزیر بود ساخت و نام خودش را نیز بر آن نگذاشت و اسم آنجا مدرسه خیریه بود. (فرزند ایشان نیز دکتر فریدون علا بنیانگذار سازمان انتقال خون در ایران بودند). پدرم آنجا ناظم و مدیر و معلم و دفتر دار بود.

من در این مدرسه درس خواندم. تا سال پنجم در مدرسه خیریه دزآشوب بودم. علاالسلطنه که فوت کرد وراث او، حسین علا و محمد علا (متخصص ریه از انگلستان) حاضر نشدند خرج اندک مدرسه را بدهند و مدرسه به وزارت فرهنگ و معارف اوقاف و صنایع مستظرفه واگذار کردند. من هم سال ششم رفتم مدرسه شاپور تجریش که الان باغ فردوس است.  امتحان نهایی ششم را در مسجد سپهسالار (مدرسه عالی شهید مطهری) میدان بهارستان دادیم.

سال ششم را که تمام کردم نمیدانستم چه برنامه ای برای آینده ام داشته باشم. پدرم به من گفت: بابا، تو باید یا پزشکی بری یا حقوق. چونکه این دو رشته به مردم خدمت رسانی میکنند. پزشکی در خدمت مردم است و قاضی عادل هم در خدمت احقاق خق مظلوم است و من پزشکی را انتخاب کردم.

ادامه تحصیل من در دبیرستان البرز بود و از افتخاراتم اینست که نمره انضباط بیست شدم و نمره انضباط را خود شخص دکتر مجتهدی (مدیر مدرسه البرز و بنیانگذار دانشگاه صنعتی آریامهر سابق و شریف فعلی) که بسیار سخت گیر بودند میدادند و نمره انضباط را هم در دیپلم می نوشتند. دکتر مجتهدی مدتی هم رییس دانشگاه شیراز بودند.

بیشتر محصلین دبیرستان البرز دانشگاه قبول میشدند. سال 1327 وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شدم و سال 1333 فارغ التحصیل شدم. مرحوم دکتر کاسمی سردبیر دانشکده پزشکی بودند و امتحانات ما را برگزار میکردند. از همکلاسی های من در دانشکده دکتر مسلم بهادری بودند و دکتر کریمی نژاد. کلا 90 نفر بودیم و 7 نفر هم خانم بودند.

استاد، از دانشکده پزشکی برای ما بفرمایید. استادان شما چه ویژگی هایی داشتند؟

استادان ما خیلی خوب بودند. دکتر وکیلی استاد کرسی داخلی بودند و همه ایشان را دوست داشتند. دکتر وکیلی همیشه یک خنده واقعی و ملیح بر لب داشت و خوش اخلاق  بود و خوش بیان. ایشان تحمل دانشجو را داشت و همه دورش حلقه میزدند و اگر دو ساعت هم سوال میکردند جواب میداد. ایشان خیلی شیک و مرتب بود و مطالب را هم مرتب بیان میکرد. اول بیماری را تعریف میکرد, بعد علل علایم و درمان. خوش خط بود. از خط استاد حظ میکردیم. موهایش همیشه مرتب بود. وقتی برمیگشت روی تخته بنویسد همه محو آرایش موی استاد میشدیم.

دکتر نورالدین هادوی استاد تیوری داخلی بودند بسیار با سواد و جدی و بد صحبت و نچسب.

پرفسور عدل استاد جراحی ما بودند. با لهجه شیرین ترکی چنان دقیق درس می داد که احتیاجی به خواندن دوباره نداشتیم. پرفسور شمس استاد چشم پزشکی ما بودند و واقعا یک معام بود. مکتب فرانسه این ها را برای تعلیم بسیار خوب پرورانده بود. کوریدور دانشکده پزشکی که محل عبور این استادان بود برای ما بسیار جذاب بود.

چطور شد به رشته کودکان علاقه مند شدید؟

پزشکی چهار رشته اصلی داشت که عبارت بودند از داخلی جراحی زنان و کودکان. انتخاب رشته تخصص زمان ما بیشتر به خاطر تعلق خاطر به استاد بود. من چراحی هم اسم نوشته بودم. مرحوم پرفسور عدل هم خیلی اصرار داشت من آسیستان ایشان بشوم ولی من در نهایت فکر کردم به درد چراحی نمیخورم و جراحی نرفتم.

آن زمان در رشته کودکان بیمارستان هزار تختخوابی یا پهلوی آن زمان و امام فعلی, سه آسیستان (دستیار- رزیدنت) بودیم. دکتر معظمی هم همدوره من و آسیستان کودکان بودند. هر دوی ما حقوق نمیگرفتیم. بیمارستان هزار تختخوابی سه بخش داشت. بخش داخلی که دکتر صادق پیروز عزیزی بودند, بخش جراحی به ریاست مرحوم دکتر میر و بخش کودکان دکتر قریب. من دانشجو, انترن و آسیستان کودکان در بیمارستان هزار تختخواب بودم. و رشته کودکان را به خاطر دکتر قریب انتخاب کردم.

دکتر قریب خیلی شخصیت جذابی داشت. قریب را آدم باید خودش درک کند. این فیلمی که درباره ایشان ساخته شد اصلا بیانگر نبود. قریب هم اهل دنیا بود و هم اهل آخرت. مذهبی روشن بود و فناتیک نبود. به مریض خیلی اهمیت میداد. به دانشجوی پزشکی هم خیلی اهمیت میداد مخصوصا دانشجوی درسخوان مریض بین.

مراقب همکارها هم بود و همانطور که خودش زندگی خوبی داشت, میخواست که همه اطرافیانش زندگی خوب داشته باشند. آنزمان اکر کسی از شمیران به تهران می آمد و به مطب دکتر قریب میرفت ایشان میگفت که دکتر قوامی که شمیران است چرا پیش من میایید. میخواست ما هم مطب شلوغ داشته باشیم. شاگردان را خیلی کمک میکرد و همه را برای دوره های تکمیلی به خارج از کشور میفرستاد.

قریب فقط معلم و شاگرد بود. خودش هم معلم بود و هم شاگرد. به عنوان شاگرد مدام میخواند و برای ما میگفت. عشقش معلمی و شاگردی بود که بیاموزد و یاد بدهد. شاگردان قریب مثل دکتر سیادتی دکتر خاتمی و  دکتر فرهودی چون قریب با آنان اینگونه رفتار کرده یک حس قدرشناسی به او دارند و اینستکه نام قریب را بیشتر از همه میشنویم.

قریب میتوانست همه رشته های طب را تدریس کند. عجیب بود که یک نفر اینطور به همه جزییات مسلط بود.

چطور شد که به بیمارستان بهرامی آمدید؟

دوره تخصص کودکان دو سال بود و خود دکتر قریب امتحان آخر دوره را میگرفتند. سال 1337 متخصص کودکان شدم.

من نمیخواستم از دکتر قریب جدا شوم ولی ایشان به خاطر برخوردهای آزارنده ای که از اطرافیان و برخی همکاران دیده بود هیات علمی نمیگرفت و من چون میخواستم در دانشگاه بمانم به بیمارستان بهرامی آمدم.

بیمارستان بهرامی را مرحوم منشی باشی بهرامی که رییس تامینات یا اداره آگاهی در دوره رضا شاه بودند ساختند. این جا زمین وسیعی داشت و به خرج خودشان این بیمارستان را ساختند.

استاد، این روزها دانشجویان چه فرقی با قبل دارند و برای ما دانشجویان چه نصیحتی دارید؟

این روزها تعلق خاطر محصل به طبابت با گذشته ها تفاوت دارد. محصلین آن زمان عشق بیشتری به طب داشتند. الان که محصلینیم را میبینم احساس میکنم به طب کودکان اهمیت نمیدهند و همه هدفشان فوق تخصص های پول ساز است. دیگر همه چی شده پول. الان در بیمارستان بهرامی همه فوق تخصص ها هست ولی دانشجویان استفاده نمیکنند.

آموزش الان به مراتب بهتر از قدیم است ولی شاگردها به عنوان دکتری توجه دارند ولی باید به اصل توجه کنند که خدمتگذاری به مردم است. طبیب باید سوادش در حدی باشد که بهترین خدمت را به مردم برساند.

استادان ما الان همه گله گذارند که به تناسب زحمتشان بازدهی مالی ندارند و من مدام به یاد حرف پدرم هستم که میگفت باید حقوق بخوانی یا پزشکی که به داد مردم برسی. ولی الان طبیب احساس طبیب 40 سال پیش را ندارد. شاید مسلمانی هم دیگر مثل مسلمانی دکتر قریب نیست.

به محصلین طب میگویم قدر این نعمت را بدانید. خیلی بهتر از شما در کنکور به دلایلی قبول نشدند. قدراین نعمت را با خدمتگذاری به مردم شکر کنید.

 

  • گروه خبری : اخبار,اخبار معاونت
  • کد خبر : 196361
معاونت آموزشی  دانشگاه
تهیه کننده:

معاونت آموزشی دانشگاه

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

ارسال نظر

نظر خود را وارد نمایید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *